معنی سریالی از محمدرضا ورزی
حل جدول
کارگردان سریال تبریز در مه
کارگردان سریال عمارت فرنگی
کارگردان سریال کیمیاگر
کارگردان سریال سال های مشروطه
کارگردان سریال سالهای مشروطه
کارگردان سریال معمای شاه
سریالی از محمدرضا ورزی
پدر خوانده، تبریز در مه، سالهای مشروطه، عمارت فرنگی، کیمیاگر، معمای شاه
سال های مشروطه
سالهای مشروطه
لغت نامه دهخدا
ورزی. [وَ] (ص نسبی) مرکب از ورز + ی پسوند نسبت دال بر اسم فاعل. (فرهنگ فارسی معین). کشتکار زمین. (ناظم الاطباء). مزارع. (آنندراج) (برهان). برزگر. کشاورز. ورزگر. (انجمن آرا). برزگر. (انجمن آرا). زراعت کننده. (آنندراج) (برهان). || کارگر و مزدور. (ناظم الاطباء). || (حامص) در ترکیبات ذیل مزید مؤخر آید: آب ورزی، دادورزی، خیانت ورزی، مهرورزی، کشاورزی.
عدل ورزی
عدل ورزی. [ع َ وَ] (حامص مرکب) دادگری.
واژه پیشنهادی
ایرج امامی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) زراعت کننده کشاورز، کارگر مزدور.
فرهنگ معین
برزگر، کشاورز، کارگر، مزدور. [خوانش: (وَ) (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
ورزگار
معادل ابجد
1635